بسم الله الرحمن الرحیم
(وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ).[1]
هرگز كسانى را كه در راه خدا كشته شدهاند مرده مپندار بلكه زندهاند كه نزد پروردگارشان روزى داده مىشوند.
برادران و خواهران مسلمان، ندای هل من ناصر ینصرنی امام شهیدمان، حسین بن علی(علیهماالسلام) از آن سوی صحرای جنوب و در صحرای کربلا هنوز به گوش میرسد و قلب عاشقانش را در خود میسوزاند و لیکن خوش به حال آن عاشقی که خدایش توفیق دهد و با خلوص پاک و نیتی که تنها و تنها برای خدا باشد، این راه را بپیماید و قفس تنگ و تاریک تن را بشکند و روحش پروازکنان به معشوق واصل گردد زیرا که دنیا با تمام دو رنگیها و نیرنگها و چهرههای نفاق منافقان برای عاشقان الله بسیار کوچک و تحمل ناکردنی است. اما در جبههها چه میگذرد، آری اینجا مکان مقدس کربلا است که یاران حسین(علیهم السلام) مردانه جان فدای اسلام و قرآن میکنند و با نیتی پاک تمام وابستگیهای دنیایی، یعنی مال و جان و زن و بچه و پدر و مادر را رها کردهاند و شب و روز تمام ذکرشان خداست. ولی خوب این را درک کردهاند که اینجا فقط قدرت لایزال الهی است که یاریشان خواهد کرد و این واقعیتی است انکار نا کردنی و لیکن برادران و خواهران در کنار فرزندان شما از منافقین و خلقهای روباه صفت خبری نیست چرا که جبهههای حق علیه باطل جایگاه عشاق خداست و سربازان امام خمینی(قدس سره شریف)، به آنها بگویید: ای طرفداران دروغین خلق و ای عروسکهای کوکی آمریکا و شوروی، خانههای خلق در این جا ویران شده است و دشمنان اسلام و خلق حتی به کودکان پیرمردان این ملت مستضعف رحم نکردهاند پس به کدام سوراخ خزیدهاند ولی امام(قدس سره شریف) امت، این نائب امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) این یاور مستضعفان جهان خطاب به رزمندگان اسلام چنین میفرماید: بدانید، اگر شهید شوید موفقید و اگر هم بر دشمن پیروز شدید، باز هم موفقید این سر صدر اسلام است.
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) خمینی(قدس سره شریف) را نگهدار.
تقاضای من حقیر از ملت مسلمان این است که، این دعا که در بالا نوشتهام را فراموش نکنند و قدر این رهبر را داشته باشند و آن را تنها نگذارند چون تمام مردم جهان مخصوصاً مستضعفان جهان چشم به این رهبر بستهاند، تمام امید اینها نائب امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است، و امیدوارم خدا، من پر از گناه و پر جرم و نادان را ببخشد اما با این وجود میدانم که خدا رحمان و رحیم است و اگر صد بار توبه کردی و توبه شکستی بازم توبهپذیراست.
پدر و مادر عزیزم ای کسانی که بیست سال مرا در دامن پر مهربان رشد و بزرگ نمودهاید، بدانید خدای بزرگ امانتی را به شما داده بود و حالا میخواهد آن امانت را بگیرد نکند خدای نکرده ناراحت شوید. شما باید راه حسین(علیهم السلام) و زینب(B) را ادامه دهید. مادر، پدر عزیزم باید من را ببخشید که شما را اذیت کردم و نا فرمانی کردم و به حرفهای شما که با یک دنیا محبت بود گوش ندادم، و لیکن خواهرم، برادران عزیزم نکند خدا را فراموش کنید. آرزوی من این است که در خط امام(قدس سره شریف) باشید و به رهنمودهای رهبرمان، این قلب تپندهی جهان گوش فرا دهید و پیوندتان را با خدا محکم کنید و به پدر و مادر پیرم کمک کنید و خیلی به آنها احترام بگذارید امیدوارم که خواهرم، زینب(B) گونه عمل کند و در دعاها شرکت کند و برای من که خیلی گنهکارم دعا کند من را در قطعه شهدای محلات یعنی پیش برادرانم دفن کنید و ضمناً از کسانی که ادعای مالی از اینجانب دارند به خانواده اینجانب مراجعه کنند و طلب خود را بگیرند و در ضمن نماز و روزههای من را که نگرفتهام را برایم بگیرند که در حدود سه سال یا بیشتر است.
و السلام علیکم و رحمه الله و برکاته.
4/2/1361
1. سوره آل عمران، 169.
شهید محسن خلیلی فرزند خلیل در تاریخ سیام اردیبهشت ماه سال 1341 در محلات و در خانوادهای مذهبی و انقلابی دیده به جهان گشود. ایشان یک خواهر و چهار برادر داشتند، و خانوادهی بسیار صمیمی و گرمی بودند. پدرش سخت میکوشید تا نیازهای بچهها را بر آورده کند.
در سال 1348 وارد مدرسه ابتدایی شد و پس از آن که مقطع ابتدایی را به پایان رساند، با علاقهای که به درس داشت وارد مقطع راهنمایی شد. همان سالها بود که دیگر انقلاب رو به پیروزی بود و او هم غرق در شادی بود. وقتی سنش بالاتر رفت کتابهای مربوط به انقلاب را مطالعه میکرد تا آگاهیاش نسبت به مسائل بیشتر شود. دبیرستان را که شروع کرد، چندی بعد، جنگ تحمیلی و تجاوزات رژیم بعث عراق به خاک ایران شروع شد، و او دیگر نتوانست ببشتر از دوم دبیرستان را تحصیل کند.
دلش در جبههها بود و به حال دوستانش که در آنجا مشغول خدمتند، غبطه میخورد. با علاقه زیادی که به خانوادهاش داشت بالاخره تصمیم به رفتن گرفت، و با عضویت در بسیج و گذراندن دورههای نظامی و عقیدتی در سال1360 به جبههی جنوب اعزام شد. او پس از شش ماه خدمت مخلصانه در جبههی جنوب در عملیات رمضان در منطقه پاسگاه زید، بر اثر اصابت تیر دشمن بعثی در تاریخ بیست و چهارم تیرماه سال 1361 به درجه رفیع شهادت رسید. پیکر مطهر بسیجی گردان امام حسن(علیهم السلام) بنا بر وصیتی که داشت در زادگاهش و در کنار برادران شهیدش به خاک سپرده شد.